چنین گفت زرتشت ۴


درباره زنان پیر و جوان

مرد وسیله ای است برای زن. هدف همیشه بچه است. اما زن برای مرد چیست؟

مرد راستین خواهان دوچیز است. خطر و بازی. از این رو زن را همچون خطرناکترین بازیچه می خواهد.

زن کودک را به از مرد درمی یابد اما کودکی در مرد از زن بیش است.

در مرد راستین کودکی پنهان است که خوش دارد بازی کند. بیایید ای زنان و کودک را در مرد بیابید.

مرد را از زن هراس باید آن گاه که زن عاشق است. چه آنگاه است که زن همه چیز را فدا می کند و هیچ چیز را در نظرش ارجی نیست.

شادکامی مرد این است: من میخواهم. شادکامی زن این: او می خواهد.


درباره زناشویی و فرزند

آنچه شما عشق می نامید٬ دیوانگی هاییست کوتاه و زناشوییتان حماقتی است دراز٬ پایان بخش این دیوانگی های کوتاه!

من خواست دو تنی را زناشویی می خوانم که کسی را می آفرینند از آفرینندگان خود بیش. آنچه من زناشویی می خوانم احترام این دو تن است به یکدیگر در مقام خواستاران چنین خواست.

اما دریغ٬ چه بنامم آن را که بس -بسیاران٬ این زایدان٬ زناشویی می نامند؟

وای از این جفت شدن مسکینی روان! وای از این جفت شدن پلیدی روان!  وای از این جفت شدن آسودگی نکبت بار!

این ها همه را زناشویی می نامند و بر آنند که پیوندشان را در آسمان بسته اند.

دور باد از من آن خدایی که لنگ لنگان برای فرخنده خواندن چیزی می آید که خود نپیوسته است.


درباره فضیلت ایثارگر

برادران با قدرت فضیلتتان به زمین وفادار مانید. عشق ایثارگر و دانایی شما خدمت گزار معنای زمنی باد. مگذارید فضیلتتان از آنچه زمینی است بگریزد و بال بر دیوارهای سرمدی کوبد. همانند من فضیلت پرواز کرده را به زمین بازگردانید. آری٬ به تن و زندگی تا به زمین معنای خود را بخشد- معنایی انسانی!

اکنون تنها میروم شاگردان من! شما نیز بروید و تنها بروید. من اینچنین می خواهم.

آنکه همیشه شاگرد می ماند آموزگار خویش را پاداشی به سزا نمی دهد.

می گویی به زرتشت ایمان دارید؟ اما زرتشت کیست؟ مومنان منید؟ اما مومنان کیستند؟

شما آنگاه که مرا یافتید هنوز خود را نجسته بودید. مومنان همه چنین اند. از این رو ایمان چیزی کم بهاست!

اکنون شما را می فرمایم که مرا گم کنید و خود را بیابید و تنها آنگاه که همگان مرا انکار کردید نزد شما باز خواهم آمد.

خدایان همگان مرده اند. اکنون می خواهیم که ابر انسان بزید. این باد آخرین خواست ما روزی در نیم روز بزرگ

چنین گفت زرتشت



پایان بخش اول


نظرات 7 + ارسال نظر

درباره زنان پیر و جوان

مرد وسیله ای است برای زن. هدف همیشه بچه است. اما زن برای مرد چیست؟

مرد راستین خواهان دوچیز است. خطر و بازی. از این رو زن را همچون خطرناکترین بازیچه می خواهد.

زن کودک را به از مرد درمی یابد اما کودکی در مرد از زن بیش است.

در مرد راستین کودکی پنهان است که خوش دارد بازی کند. بیایید ای زنان و کودک را در مرد بیابید.

مرد را از زن هراس باید آن گاه که زن عاشق است. چه آنگاه است که زن همه چیز را فدا می کند و هیچ چیز را در نظرش ارجی نیست.

شادکامی مرد این است: من میخواهم. شادکامی زن این: او می خواهد

درباره زنان پیر و جوان

مرد وسیله ای است برای زن. هدف همیشه بچه است. اما زن برای مرد چیست؟

مرد راستین خواهان دوچیز است. خطر و بازی. از این رو زن را همچون خطرناکترین بازیچه می خواهد.

زن کودک را به از مرد درمی یابد اما کودکی در مرد از زن بیش است.

در مرد راستین کودکی پنهان است که خوش دارد بازی کند. بیایید ای زنان و کودک را در مرد بیابید.

مرد را از زن هراس باید آن گاه که زن عاشق است. چه آنگاه است که زن همه چیز را فدا می کند و هیچ چیز را در نظرش ارجی نیست.

شادکامی مرد این است: من میخواهم. شادکامی زن این: او می خواهد

نیمچه دیلماج 11 آبان 1388 ساعت 10:29 ق.ظ http://nimchedilmaj.blogfa.com

ممنون که اومدید
خوشحال میشم دوستان اهل کتاب به وبم سر بزنن

انشالله این کار ادامه پیدا میکند...دیر و زود داره سوخت و سوز نداره...

برعکس شما من خیلی با فلسفه میانه ی خوبی ندارم اما گاهگداری میخوانم...

داش آکل 12 آبان 1388 ساعت 12:58 ق.ظ http://dashakol.blogsky.com/

وقت کم میارم نمیتونم اینا رو بخونم. در عذابم!!!
اون چیزی که گفتی چی بود؟ همیشه دوست داشتم با کسی معاشرت داشته باشم که حرف جدیدی داشته باشه برای عرضه کردن! همون که گفتی! می نی مال در موسیقی؟ یه اسم دیگه هم گفتی.
ممنون میشم اگر توضیح بدی کمی.

رخصت

داش آکل 12 آبان 1388 ساعت 08:49 ب.ظ http://dashakol.blogsky.com/

موفق شدم بخونم:دی
درباره ی زناشویی و فرزند رو لمس نکردم. خب قبول داری نیچه رو نمیشه فهمید؟ باید لمس کرد؟ چون نیومده بگه ۲*۲ میشه ۴ بلکه معادله سازی کرده و باید معادله رو به شیوه ی خودمون حل کنیم تا به جواب برسیم. نظر من اینه. اما من عاشق این ابر انسانشم و همینطور زردشتش. البته این زردشت زردشت خودمون نیست تا اونجا که من استنباط کردم و به معنای استاد و این چیزاست.

رخصت

پی نوشت: ممنونم از توضیحی که بهم دادی راجع به می نی مال در موسیقی و فیلم. به اون لینک هم مراجعه خواهم کرد.

داش آکل 13 آبان 1388 ساعت 11:58 ق.ظ http://dashakol.blogsky.com/

در مورد سکوت: واقعا همینه! میدونی آدما حرف هم رو بر اساس جهان بینی خودشون و دید و تجربیات حودشون برداشت میکنن. حتی در بهترین شرایط که طرفت هم آدم خردمندی باشه میگه سعی میکنم درکت کنم. یعنی نمیتونه فعل و یا رفتار ما رو با جهان بینی خودش و ذهن خودش تطبیق بده که این حرف رو میزنه در صورتی که ما رو باید همونجوری که هستیم بفهمه و قبول کنه. نمیدونم طرز فکرم تا چه حد درسته! از این که بگذریم بنظرم تنها سکوته که آدم نمیتونه چیزی مطلق ازش دربیاره و دربارش نظر بده. یعنی اگه کسی بهت توهین کرد یا حقت رو زیر پا گذاشت و تو بقول نیچه کینه به دل نگرفتی و خیلی آروم با موضوع رفتار کردی و یا حتی سکوت کردی دیگه کسی نمیتونه بگه معنی سکوت تو این بود و آن بود. چمیدونم:دی

منم خوشوقت میشم از این بحث ها با شما. ولی فکر کنم کم کم حوصله تون سر بره:دی
اگر ایمیل یا آی دی داشتی و برات مقدور بود خوشحال میشم اونجوری بحثمون رو ادامه بدیم. فکر کنم راحت تر باشه.

رخصت

بعدا نوشت: الان از کلاس آیین زندگی اومدم. توی کلاس بحث سیاسی مذهبی شد و به رهبر کشید و منم دیدم اینجا جای خوبیه که کمی جواب داد و اجازه ی مونولوگ رَوی به استاد محترم نداد. خب سر این کلاسها طرف که از قضا شیخ هم باشه و ادعاش میشه که خیلی روشن فکره و خیلی مهربونه و از این حرفها و اینجاها که میخوان با پنبه سر ببرن و برای اثبات حُسن نیت شون حتی بیش از اونایی که ریش میذارن و یقه میبندن بهت نمره میدن جای مناسبیه که اعتراضت رو بیان کنی. دلم میخواد بلاگشو بنویسم اما فعلا که حوصله و وقتش رو ندارم. شاید شب بعد از کلاس دیگه م.

داش آکل 16 آبان 1388 ساعت 03:10 ب.ظ http://dashakol.blogsky.com/

یه خبر بد:دی
چیزه! اممم. اون گزینه که واسه ی نظر خصوصی گذاشتم کار نمیکنه! یعنی من درست گذاشتم ها اما این خاصیت رو بلاگ اسکای نداره بنابراین نظر خصوصی برای من نمیاد. نگران نباشید پاک میکنم ایمیلتون رو. راجع به نظرتون هم پای کامنتتون جواب میدم.
رخصت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد